این مطلب درباره
گروهی روشنفکر مستقردر واشنگتن است که شمار آنها از صد یا دویست نفر فراتر نمی
رود. آنها طراحانی هستند که می خواهند امپراطوری امریکایی خود را برروی حمام خون ،
کشتار، مجازات و تروریسم بنا کنند.

این داستان نظریه جنگل است که برخی افراد
انسان نما آن را از حیوانات به عاریت گرفته وبر اساس آن قتل ، غارت و ویرانی
را به عادتی برای بشریت تبدیل می کنند و هنوز خوردن طعمه ای به انتها
نرسیده و خون در میان دندان های درنده آنها مشاهده می شود ، دراندیشه خوردن
طعمه و قربانی بعدی هستند.

*نومحافظه کاران چه کسانی هستند؟*

نومحافظه کاران ، یک گروه سیاسی امریکایی
است که طرفداران آن با ابراز گرایش به مسیحیان تندرو و
راستگرا ، به قدرت امریکا و سلطه این کشور بر تمام جهان می
اندیشند. البته آنها فقط سیاستمدار نیستند، بلکه نویسندگان بانفوذ ، متفکران برنامه ریز و استراتژ، کهنه سربازان و گروهی از
فرهیختگان بسیار تندرو از قشرهای مختلف فکری کنونی
امریکا درمیان آنان حضور دارند.
آنها همچنین پیروتفکرات صهیونیستی هستند که دشمنی شدیدی
با اعراب و مسلمانان دارند و روند سیاست خارجی
امریکا را در دوره جرج دبلیو بوش به دست گرفته اند.
تفکر صهیونیستی به دنبال اجرای سیاستی است که بدون توجه
به هراعتراضی ، استفاده از قدرت نظامی امریکا را برای
رسیدن به همه اهداف مجاز می شمارد ؛ چرا که به
عقیده نومحافظه کاران حقیقت و واقعیت تنها دراختیار آنان است و با بهره گیری از قدرت سلاح خود می توانند بر همه نفوذ و تسلط یابند.اکنون
این موضوع به روشنی مشخص است که جناح نو محافظه کارآمریکا،ارتباط محکمی با اسرائیل دارد و هم پیمان با تعصبی برای تل آویو محسوب می شود
؛ به گونه ای که بیشتر سران ونظریه پردازان نومحافظه
کارازاندیشمندان یهودی هستند.
برخی از کارشناسان عقیده دارند که ظهور جناح نومحافظه
کار، نتیجه اختلاف و درگیری بین یهودیان میانه رو و محافظه
کار بر سر سلطه و تاثیر بر جهان بینی یهودیان امریکا
بوده است. نومحافظه کاران فقط دراعمال نقش و دیدگاههای خود جدید
هستند ؛ زیرا از زمان تاسیس امریکا اندیشه
محافظه کارانه یکی از اصول ارزشی دراین کشور به حساب آمده و اکنون
نیز تنها در سایه رویکرد و برنامه های سیاسی جورج بوش پسر و برپایه اندیشه های خفته محافظه کاران ، اینگونه گروههای افراطی ظهور
کرده اند.
جنبش نومحافظه کاران با خروج گروه زیادی از اندیشمندان
یهودی و راستگرایان از حزب دمکرات در دوره جیمی کارتر پایه
گذاری شد که برنامه های چپگرایان جدید را پذیرفت
، با تنش آفرینی علیه شوروی مخالفت کرد و خواسته های محافظه کاران برای به خدمت گرفتن برخی از آنها در دولت خود را رد کرد.
محافظه کاران پس از آن ، با اتخاذ سیاست تندروی برای
درخواست تقویت توان نظامی و مقابله با شوروی ، به حزب جمهوری
خواه گرایش پیدا کردند و در دوره رونالد ریگان
که به ایده تنش آفرینی معتقد بود و انتقاد شدید چپگرایان از فرهنگ امریکا را رد کرد ، سلطه آنها بر سیاست خارجی امریکا افزایش یافت.
از آن پس این محافظه کاران که گروهی جدا شده از حزب
دمکرات به شمار می آمدند ، بدون آنکه در چارچوب حزب جمهوری
خواه قرار گیرند و یا یک گروه سیاسی دارای
عقاید تعریف شده تشکیل دهند ؛ با نام "دمکرات های ریگان" شناخته شده ، و در مراکز دانشگاهی ، پژوهشی ، رسانه ای و تبلیغاتی
پراکنده شدند.
در همین مرحله " جناح نومحافظه کاران " شکل
گرفت ، درحالی که جنبش ها یا به معنای دقیق
ترتغییرات فکری و سیاسی جامعه امریکا نیز فضای مناسب برای رشد افکار و شکل گیری جناح فکری و سیاسی آنها ایجاد کرده بود.

ادامه دارد ...