علل واقعی
توجه بوش به حل درگیری فلسطین- اسرائیل
دولتهای
امریکا از زمان جرج بوش پدر و با گذر از دولت بیل کلینتون و اکنون در دولت جرج بوش
پسر توجه بسیاری به تلاشهای سیاسی و حل درگیری منطقه خاورمیانه از خود نشان داده اند
. دولت بوش پدر زمینه چینی برای نشست مادرید و دعوت به آن در سال 1990 را به عهده
گرفت و کشورهای عربی مرتبط با مساله درگیری با اسرائیل به خواست دولت امریکا در
این نشست که پس از جنگ خلیج فارس برگزار شد ، حاضر شدند .
دولت کلینتون
نیز تلاشهای بسیاری در این زمینه به خرج داد و دوره ریاست کلینتون شاهد بیشترین
نشستها و همایشهای روند به اصطلاح صلح در خاورمیانه بود و دولت با تلاش برای
دستیابی به راه حلهای مناسب و پایان دادن به درگیریها به نفع اسرائیل می کوشید در
نگاهی دوراندیشانه منافع آتی امریکا و امنیت اسرائیل را تامین نماید .
اما
بزرگترین ضربه ای که به روند این تلاشهای سیاسی از زمان نشست مادرید وارد آمد سال
2000 با فروپاشی مذاکرات صلح بین فلسطین و اسرائیل در "کمپ دیوید" بود و
کوشش دولت کلینتون برای قائله دادن به اختلافات بین طرفین نیز بیفایده بود .
این
شکست به نفع جریانی در داخل وزارت خارجه امریکا و ادارات بخش خاورمیانه و مشاوران
امریکایی بود که جریانی قائل به بیهودگی مذاکرات و بی ثباتی توافقات بین اعراب و
اسرائیل بود و علت شکست را در " ساختار ویرانگر اساس جوامع تندروی سیاسی عربی
و دوری آن از پراکماتیسم مطلوب در نتیجه بخشی روندهای مذاکرات سیاسی " می دید
.
این
شکست در کمپ دیوید و صدمه ای که بسبب آن به دولت کلینتون وارد آمد باعث شد که
راهبرد بوش پسر در دوره اول ریاست و در بیشتر دوره کنونی تا چند ماه پیش بر لزوم
حفظ مسافت و حاشیه امنی از مذاکرات و رایزنی های سیاسی حقیقی و نتیجه بخش بین
طرفین فلسطینی و اسرائیلی تاکید کرده است و از این رو استراتژی که دولت بوش بکار
گرفت عدم تکیه بر تلف کردن زمان زیاد و تلاش بسیار در حوزه درگیری عربی
اسرائیلی و بسنده کردن به ضمانت حفظ کنترل امور و وقت گذرانی در تلاشی برای
نگاه داشتن امور در حالت رکود جامد و نیندیشیدن به اموری که عملیات سیاسی واقعی در
منطقه را به راه می اندازد ،بود .
دولت
کلینتون بشکلی صریح دریافت که کلید راه حلهای درگیری عربی اسرائیلی در دست
فلسطینیان است و باید این مشکل یا پرونده داغ را بشکلی پایان داد و در ادامه
فرایند عادی سازی روابط با اعراب انجام خواهد شد . از این رو دولت امریکا در دوران
مذکور اساس کار خود را بر فعالیتها و گزینه های دیپلماتیک گذاشت و حتی در
زمان کلینتون هم حل بسیاری از مشکلات بغرنج امنیتی را در روشهای سیاسی می دیدند .
دولت
بوش که از حجم تلاشها و زمانی که دولت کلینتون در کمب دیوید متحمل شده و با آنحال
به شکستی که موجی از خشونت را بدنبال داشت انجامید ، به شگفت آمده بود ،به "
تکیه بر دیوار" را در دستور کار قرار داد . موضع مشاوران دولت بوش همواره حمایت
از بکارگیری قوای نظامی در حل هرگونه عامل تهدیدگر منافع ملی امریکا بوده و در
عراق نیز همین مدل به راحتی پیاده شد و زمانی که دولت بوش تصمیم گرفت با هجومی که
به برجهای دوقلو شده مبارزه کند ،این مشاوران معتقد بودند که علت ناکارامدی روشهای
سیاسی ،فقر دموکراتیک کشورهای هدف است و انتشار دموکراسی در این کشورها به نفع
امریکا بوده و منافع ملی خود و همپیمانانش را حفظ و جایگاه آن در میان مردم منطقه
را تعالی می بخشد .
اما
فرایند انتشار دموکراسی که با استفاده از ادوات و ابزار نظامی در برخی از مناطق
انجام شد ،اهداف تعیین شده را که حاصل نکرد هیچ ،نتایج منفی بیشماری را نیز در پی
داشت و از جمله حماس در مناطق فلسطینی به قدرت رسید و توانست نوار غزه را تحت سلطه
و حکم خود بگیرد .
اما
امریکا به رهبری بوش در ماههای گذشته و بمنظور حصول اهداف پیچیده شخصی مربوط به
دست اندرکاران اداره قدرت اول جهان و تمایل آنان به ترمیم چهره مخدوش شده خود و
ستردن بخشی از اشتباهات سالهای ریاست بوش پسر ،و نیز اهدافی گسترده تر پیرامون
بکارگیری راه حلهای سیاسی بمنظور کسب دستاوردهایی برای امریکا و مسائلی مربوط به
انتخابات آتی در امریکا ؛ در خط مشی سیاسی خود بازنگری کرده است .
البته
برخی نیز معتقدند که بیشتر سیاستهایی که دولت امریکا در یک سال مانده به موسم
انتخابات ریاست جمهوری پیش می گیرد ،انگیزه های حزبی دارد تا دولت کنونی بتواند در
برابر معارضان خود امتیازاتی کسب کند و از این رو تمام اقدامات این دوره بوی منافع
حزبی خواهد داشت .
برخی
نیز می اندیشند که بیشتر دولتهای امریکا از طریق شرایط و کانالهای مختلف به این
باور رسیده اند که به نفع امریکا و اسرائیل است که به فراهم کردن و تحقق شرایطی
بپردازند که حل مشکل یا حداقل مهار این درگیری برای سالهای متوالی را تضمین نماید .
از آنچه
گذشت می توان دریافت که دولت بوش در دوره زمانی کوتاه باقیمانده به حمایت همه
جانبه از پیشرفت در مذاکرات خواهد پرداخت ولی موفقیت یا شکست این تلاشها به میزان
تمایل طرفین بخصوص اسرائیلی و فلسطینی بستگی دارد . دولت بوش اکنون با زمان
در مسابقه است و بشکلی خارق العاده با تلاشهای روباه سیاست خارجی خود (کوندالیزا
رایس ) این مسابقه را به نفع خود پیش برده و بوش را از رویارویی با لطمه احتمالی
نضیر کمپ دیوید رهانده است .
همایش
اخیر بنام آناپلیس ،همایشی تشریفاتی بود که طی آن تنها روبان افتتاح و آغاز فرایند
مذاکرات قیچی خورد و دولت بوش با اعلام اینکه این نشست بمنظور مذاکره و دستیابی به
توافقنامه و تفاهم نبوده و تنها برای فراهم کردن شرایط راه اندازی قطار صلح می
باشد ،توانست خود را از هر مسوولیتی برهاند و راه هرگونه غافلگیری را سد کند .
می توان
گفت که دولت بوش پسر در برهه زمانی باقیمانده به حمایت کامل از مذاکرات ابومازن
،رئیس تشکیلات خودگردان و ایهود اولمرت نخست وزیر رژیم صهیونیستی خواهد
پرداخت و اولین گام برای تامین شرایط پس از نشست آناپولیس و حضور چشمگیر طرفها در
آن ،تاکید و پافشاری امریکا بر پشتیبانی از این مذاکرات است .
علت
–شاید استراتژیک- دیگری نیز وجود دارد که باعث این توجه و اهتمام ناگهانی دولت بوش
به درگیری فلسطین اسرائیل و تلاش برای تحقق یافتن صلح شده است که بر اساس معلومات
و داده ها عبارت است از توصیه های مهم و نگران کننده و محرمانه ای که کادرهای
متخصص استراتژیهای امریکا به بوش تقدیم کرده و با تانی و دقت فراوان آنرا با اعضای
برجسته دولت در میان گذاشته و بررسی کردند . توصیه هایی که همراه با گزارش حساس و
تعیین کننده این کادرها پس از جنگ تابستان 2006 به دست مقامات دولت امریکا رسید و
خلاصه آن گزارش که مقامات رده بالای اسرائیل نیز از ان اطلاع یافتند این بود که
رژیم صهیونیستی پس از در هم شکستن اسطوره دولت شکست ناپذیر در معرض خطر
حقیقی است و این خطر وجود و بقای این رژیم را تهدید می کند و بنابراین باید سریعا
راه حلی سیاسی برای مشکل اساسی که مشکل فلسطین باشد یافت ،راه حلی که امنیت و
سلامت رژیم صهیونیستی را حداقل برای 1 یا 2 دهه تامین کند .
این
تفسیر ،علت فشارهای فزاینده امریکا برای کلید زدن به فرایند صلح طرفین فلسطینی
اسرائیلی و یا طبق عقیده سران یهود در امریکا ،معاهده صلحی در دوره یکساله
باقیمانده از ریاست بوش که جامع و هماهنگ کننده طرفین در نقطه ای واحد باشد را
روشن می سازد . و به همین دلیل است که تاکید کرده اند سال 2008 سال تحقق عملی
پروژه صلح فلسطینی اسرائیلی است .
م.پ/