سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آن که چیزى را جوید ، بدان یا به برخى از آن رسد . [نهج البلاغه]

پشت پرده بحرانهای خاورمیانه 2 - مقالات آموزشی ،سیاسی، اجتماعی
macromediaxtemplates for Your weblogList of Iranian Top weblogspersian Blogpersian Yahoo

نویسنده: nehad parsa چهارشنبه 86 بهمن 3   ساعت 5:18 عصر

 نقش آمریکا در صهیونیسم مسیحی :

بسیاری از رؤسای جمهور آمریکا صهیونیسم مسیحی را که بر تحریف متون ، تورات و افسانه ها استوار بود قبول داشتند. مهمترین افسانه تحریف شده ، افسانه ساختگی و دروغین آرمگدون است و جرج بوش رئیس جمهور کنونی آمریکا ، مانند پیشینیان خود از پیروان و معتقدان به این عقیده خرافاتی است و اکنون در حال جنگ مذهبی است که یکبار مستقیم و بار دیگر غیر مستقیم آن را اعلام کرده است.
ریگان ، بوش پدر و پسر از مهمترین رؤسای جمهور آمریکا هستند که به این عقیده معتقدند. ریگان بارها قبل و بعد از تصدی ریاست جمهوری آمریکا ، در مناسبت های مختلف بر ایمان خود به این عقیده تاکید کرده بود ، که این موضوع افزایش بی سابقه تسلیحات نظامی آمریکا در دوران وی و توجه ریگان به جنگ ستارگان را تفسیر می کند. "فالویل" در ژانویه 1998 برای دیدار "بنیامین نتانیاهو" نخست وزیر اسرائیل با طرفداران مسیحی اسرائیل از جمله رهبران تجمع باپتیست های جنوبی بسیار تلاش کرد. این مسیحیان نیز متعهد شدند گروه خود را برای مخالفت با فشارهای دولت کلینتون بر اسرائیل برای دست کشیدن از برخی سرزمینهای فلسطینی بسیج کنند.


خاورمیانه
"ریگان" در مناقشه ای با "بیلی گراهام" گفت: "آیا معتقدی که مسیح بزودی می آید ، و نشانه آن چیست؟". "بیلی گراهام" پاسخ داد: "نشانه آن است که مسیح پشت در ایستاده است و بزودی می آید". ریگان گفت: "حزقیال در عهد عتیق کشتاری را که عصر ما را ویران می کند پیش بینی کرده است و آرمگدون دور نیست".
مناقشه درباره این پیش گویی ها در دفتر رئیس جمهور ادامه یافت و گفته شد: "ارتش های شرق که شامل روس ها ، ارمنی ها ، لیبی ها ، یمنی ها و ایرانی ها است نابود خواهند شد". ریگان افزود: "همه پیش گویی هایی که باید پیش از آرمگدون محقق شود ، به وقوع پیوسته ، و در فصل 38 حزقیال آمده است که خداوند فرزندان اسرائیل را از میان بت پرستان به سرزمین موعود باز خواهد گرداند ، آیا این جالب نیست، پس از دو هزار سال این موضوع محقق شده و همه چیز در انتظار "آرمگدون" و بازگشت مسیح است. حزقیال می گوید آتش و سنگ برافروخته بر دشمنان ملت خدا (یهودیان) خواهد بارید ، و این به آن معنا است که آنان با سلاح هسته ای نابود خواهند شد".
ریگان علاقه داشت جهان را نابود کند تا زمینه آمدن مسیح در زمان ریاست جمهوری وی فراهم شود و بارها از وی شنیده شده بود که به نزدیکان خود می گفت : "پایان دنیا ممکن است در دستان من باشد". ریگان در این آرزو تنها نبود بلکه رؤسای جمهور دیگر آمریکا مانند ویلسون ، ترومن (که آرزوی خود را در هیروشیما محقق کرد) ، روزولت ، جانسون ، کارتر و بوش پدر و پسر و همه پیروان نظریه "مصلحت گرایی" (انجیلی) ، معتقد هستند ویرانی زمین برای بازگشت مسیح ضروری است و این امر مسلتزم بازگرداندن یهود است.
"جیمی کارتر" رئیس جمهور اسبق آمریکا در سخنرانی خود در کنیست اسرائیل در مارس 1979 گفت: "رابطه آمریکا و اسرائیل گسترده تر از آن است که آن را یک رابطه ویژه قلمداد کرد ، بلکه این رابطه در نوع خود رابطه ای منحصر به فرد است. نمی توان آن را نادیده گرفت یا در آن خللی ایجاد کرد. زیرا این رابطه ای است که در عمق وجدان ، اخلاق و عقاید مردم آمریکا ریشه دارد. از آن جهت که این مهاجران بودند که دو کشور آمریکا و اسرائیل را تاسیس کردند و ار نقاط مختلف دنیا جمع شدند تا سرنوشت کشورشان را تعیین کنند. هر دو ملت مهاجر و آواره هستند . ما و شما در میراث توراتی خود شریک هستیم".
و تشکیل کشور اسرائیل ، اشغال قدس و بنای دوباره معبد سلیمان تا زمینه آرمگدون فراهم شود و عیسی پس از آن هزار سال بر زمین حکمفرمایی کند.
نباید در داوری عجله کنیم و مسئله را کوچک بشماریم چون که در آخرین نظرسنجی که مؤسسه "باتکیلوویچ" درباره این موضوع انجام داده است نشان داد که 39 درصد از آمریکایی ها معتقدند برای تحقق "آرمگدون" باید زمین با بمب هسته ای نابود شود".
انتخاب دوباره جرج بوش پسر برای ریاست جمهوری امریکا نشانه های آشکاری در ارتباط با ساختار جامعه آمریکا و شیوه تفکر آنها درباره مسائل مختلف به ویژه اسلام و مسلمانان و تصورات توراتی که در وجدان این جامعه رخنه کرده است دارد و تصویری روشن تر به ما ارائه می کند که ما در برابر جامعه ای مذهبی ، انجیلی و توراتی قرار داریم که رفتار آن از عقایدی سرچشمه می گیرد که گرچه در دوران کنونی پالایش شده و اشکال گوناگونی به خود گرفته است اما مفهوم آن که جنگ با تروریسم "اسلام" است یکی است و مردم آمریکا جایگزینی برای رهبر شجاع و دلیر آن نمی پسندند.
طرح تجاوز به عراق ، طرحی اسرائیلی است که یک آمریکایی صهیونیست به نام "ریچارد پرل" که ریاست شورای سیاست های دفاعی پنتاگون را بر عهده دارد ، آنرا طرح ریزی کرد.
پرل این طرح را با همکاری اعضای مهمی از لابی یهودی صهیونیستی ، فراهم کرد و در پی آن جرج بوش را برای اجرای آن قانع کردند، با این عنوان که این حمله آغاز تحقق رؤیای بزرگ الهی برای تشکیل کشور بزرگ اسرائیل است که پس از نابودی اسلام ، برای بازگشت مسیح و گسترش مسیحیت در نقاط مختلف دنیای اسلام زمینه سازی می کند.
بله ، آمریکا اکنون با در دست داشتن صلیب و نسبت دادن مسائل و تفسیرهای دروغین به آن در حرکت است ، و آیا خطرناکتر از اظهارات کشیش آمریکایی "فریتز ریچ" که مقاله ای در روزنامه آمریکایی واشنگتن پست با عنوان "خدا و انسان در دفتر کاخ سفید"!! نوشته است وجود دارد؟. "فریتز" گفته است: "هیچ گاه در تاریخ روی نداده است که آمریکا همانند امروز این چنین به طور علنی از نظر سیاسی ، مسیحی باشد و توجیه های مذهبی جرج بوش برای حمله به عراق برای بسیاری ، نگران کننده و رعب انگیز است.
مهمترین چیزی که "فریتز" کشیش را نگران می کند این است که این پدیده رابطه سنتی کلیسا و دولت در تاریخ آمریکا را واژگون می کند و کشیش را در خدمت سیاستمدار قرار می دهد که این به معنای سوء استفاده از مسیحیت برای توجیه حمله ، استعمار و برافروختن آتش جنگ با دیگر ادیان به ویژه اسلام است.
این سخنان خطرناک است و این واقعیت را منعکس و آشکار می کند که گروه مذهبی درون کاخ سفید برای یک جنگ مذهبی مرتبط با یک طرح راهبردی که هدف از آن نابودی امت اسلامی و عقاید آنها و در اختیار گرفتن سرزمینهای آنان است ، تصمیم گرفته است.
جرج بوش هر روز به کلیسا می رود و نزد بزرگترین کشیشهای تندرو به ویژه "بیلی گراهام" کشیش افراطی که به صهیونیسم مسیحی اعتقاد دارد ، آموزش می بیند.
بوش گفته های گراهام کشیش و پسرش فرانکلین را کاملاً باور کرد .. وی بعداً یکی از نزدیکترین دوستان بوش ونیز همراه وی در همه اقدامات مذهبی و سیاسی اش تبدیل شد.
جرج بوش از افکار گراهام تاثیر پذیرفت وهمواره این افکار را در حضور همسر و نزدیکانش تکرار می کرد. وی به همسرش می گفت : مسلمانان صاحب دین نیستند بلکه این مسیحیان هستند که دارای دین هستند که تغییر یافته است وخداوند از جهانیان به این علت که دینش را تغییر داده اند، خشمگین است.
کشیش گراهام توانست بوش را متقاعد کند که به فرقه " میسودیت " که بیانگر ائتلاف صهیونیسم مسیحی است بپیوندد.
بوش تا جایی با این فرقه پیش رفت که خود به یکی از ارکان اصلی آن تبدیل شد وحتی موفقیت بوش در زندگی سیاسی اش پس از آن به این فرقه که آمیزه ای از صهیونیسم ومیسحیت بود ، وابسته شد.
اطلاعات موجود نشان می دهد که بوش مدارج دینی این فرقه را طی کرد تا به درجه والایی رسید که " معلم " نامیده می شود. کسی که به این مرتبه دست می یابد ، به ناچار باید اصول " میسودیت " را به طور مفصل ، مطالعه و شروع به عمل به این اصول کرده و دیگران را به اجرای این اصول فرا خوانده باشد.
بوش موفق شد که صدها جوان را به پیوستن به فرقه میسودیت تشویق کند وهمچنین به شکل ماهرانه ای توانست دیگران با به پذیرش افکار این فرقه متقاعد کند.
جرج بوش در ابتدا می خواست مبلغ میسودیت در کشورهای اسلامی و عربی باشد اما گراهام و فرانکلین وی را متقاعد کردند که ماموریت نخست ، پاکسازی مسیحیت و رجوع به اصول اولیه آن است در حالی که بوش با آنها مخالفت می کرد و معتقد بود قبل از اندیشیدن به اصلاح وضعیت مسیحیان ، باید مسلمانان را نابود کرد.*
بوش همواره به اسرائیل رفت وآمد می کرد چون که از نظر میسودیت ، اسرائیل سرزمین مقدس در این جهان است و مسیحیت برحق برای آن آمده که ائتلافی روحانی برای نجات جهان با تکیه بر تورات که دارای ارزش دینی والایی است ، ایجاد کند و جهان باید بر اساس تورات و انجیل برحق برانگیخته شود. از این رو، بوش وقتی هر روز کتاب مقدس خود را می خواند ، انجیل رایج در دست مسیحیان را نمی خواند ، بلکه کتاب مقدس میسودیت را می خواند که آمیزه ای مشترک از تورات وانجیل است. حتی دعاهای وی که روزانه و به طور منظم آنها را می خواند نشاندهنده تفکر میسودیت و ائتلاف صهیونیستی مسیحی است و نشاندهنده تفکر مسیحیی که در شرق یا واتیکان معروف است نیست.
هر کسی که فعالیت فرقه میسودیت را دنبال کند ، می بیند که پیروان این فرقه در میان فرقه های مسیحیت رو به افزایش هستند وعلت این افزایش ، در اصل به فعالیت گروه های صهیونیستی - یهودی مستقر در آمریکا و کشورهای اروپایی بر می گردد چرا که خود آنها اساساً بنیانگذار تفکر ایجاد ائتلاف مسیحی - صهیونیستی علیه اسلام هستند.
گفته می شود که تونی بلر نخست وزیر سابق انگلیس از سه سال پیش به فرقه " میسودیت " پیوسته است و همواره کتاب مقدس میسودیت را می خواند وهمه آیین های مذهبی این فرقه را به جای می آورد.
پیوستن بلر به این فرقه ، باعث شد که وی با بوش ، تفکر ونقطه نظر مشترکی پیدا کند تا جایی که وی ، بوش را استاد خود در این فرقه می داند.
آنچه اخیراً درباره پیوستن نیکولا سارکوزی رئیس جمهور جدید فرانسه به فرقه میسودیت ، با توجه به یهودی بودن وی و سفرهای زیاد وی به آمریکا و رابطه ویژه اش با جرج بوش گفته می شود ، به ویژه اینکه وی یکی از سرسخت ترین
سیاستمداران فرانسوی مخالف حقوق عرب ها و مسلمانان و از دشمنان اقلیت مسلمان در فرانسه است و نیز اظهارات و مواضع ضد اسلامی وی ، هیچ شکی باقی نمی گذارد که سارکوزی نیز به این فرقه پیوسته است.
سارکوزی یک یهودی مجارستانی الاصل است . پدر او " پل سارکوزی " و مادر او " آندره الملاح " دختر یک بازرگان یهودی از مجارستان در شرق اروپا هستند. لابی صهیونیست یهودی در فرانسه وغرب ، همه قدرت خود را در نبرد انتخابات ریاست جمهوری فرانسه به کار گرفت تا اینکه سارکوزی در این انتخابات پیروز و رئیس جمهور فرانسه شد.
اگر رسانه های گروهی فرانسه که در اختیار یهودیان این کشور است ، از سارکوزی حمایت نمی کردند ، وی به یک شخصیت سیاسی معروف در فرانسه تبدیل نمی شد. چپگرایان فرانسوی نیکولا سارکوزی را بوش کوچک می دانند و وی از نظر آنها ، مانند جرج بوش رئیس جمهور آمریکا است که گرایشهای ایدئولوژیک ، وی را به حرکت وا می دارد. انجمن های اسلامی فرانسه ، سارکوزی را یکی از سرسخت ترین طرفداران ریشه کنی می دانند که با مسلمانان مهاجر در فرانسه با منطق ریشه کنی و ذهنیت امنیتی برخورد می کند.

* میسودیت ، حمله به عراق و اهداف آن در آینده :

ممکن است برخی ها این سوال را مطرح کنند که رابطه بین میسودیت و حمله به عراق چیست ؟ پاسخ این است که همه پیروان این فرقه ؛ به ایده ویران کردن مسجد الاقصی و احداث معبد سلیمان بر روی ویرانه های آن ایمان دارند و معتقدند که این مساله زمینه را برای بازگشت مسیح فراهم خواهد کرد که به ادعای آنها ، وی پس از احداث این معبد مقدس ظهور خواهد کرد. صاحبان این عقیده بر این باورند که اسرائیلی هایی که در آنچه آنها اراضی مقدس اسرائیلی می نامند زندگی می کنند، سربازان مخلصی هستند که حاضرند در پیشاپیش کسانی باشند که در کنار مسیح خواهند جنگید تا اولاً همه مسلمانان و سپس مسیحیان غیر مخلص را نابود کنند.
طرفداران این عقیده همچنین بر این باورند که مادامی که مسجد الاقصی پا بر جاست، مسیح نمی تواند ظهور کند زیرا به اعتقاد آنان ، معبد مقدس باید بر ویرانه های این مسجد بنا شود.
بوش که به نظر می رسد از راست گرایان تندرو و از پیروان جریان مسیحی صهیونیستی است ، معتقد است که مسیح ، تنها با ویرانی مسجد الاقصی و احداث معبد ظهور نمی کند بلکه منطقه خاور میانه باید با تبلیغ مسیحیت و ایجاد پایه های آن در کشورهای مختلف منطقه ، خود را برای بازگشت وی آماده کند.
جریان بوش معتقد است که کشورهای عربی بیشترین خطر را برای اسرائیل دارند ، و همین کشورها بودند که اسرائیل را از لحاظ سیاسی ، نظامی و مذهبی تضعیف کردند.
بنا به اعتقادات بوش ، عراقی ها بیشترین خطر را برای ظهور مسیح دارند زیرا آنها بیشترین شایستگی را برای مبارزه با اسرائیل دارند وهر گونه ضعف مذهبی یا سیاسی اسرائیل به تاخیر در ظهور مسیح منجر خواهد شد و هر روزی که بدون ظهور مسیح بگذرد ، فرقه میسودیت در آن لعن خواهد شد و این لعنت باعث می شود که روز قیامت عذاب بکشند.
تفکرات این جریان به " اوزالد شامبرز " که یک کشیش مسیحی است بر می گردد که اوایل قرن گذشته زندگی می کرد. وی اولین کسی بود که خواهان ائتلاف بین مسیحیان و یهودیان ضد مسلمانان شد. وی قدس را حق یهودیان می دانست و می گفت که قدس هرگز نباید تحت سیطره مسلمانان باشد.
شامبرز اوایل قرن گذشته کتابی نوشت که به حق به عنوان الهام بخش جرج بوش به شمار آید ، و بوش پیش از این به رسانه های آمریکایی اعلام کرده بود : کتاب شامبرز درباره جهان و پایان آن باید هر روز خوانده شود.
شامبرز مهمترین معلم بوش و شکل دهنده افکار وی درباره خاور میانه و مسلمانان است ، وی معتقد است که بشریت باید آگاه شوند که حقیقت جاودانگی در منطقه پیرامون قدس آغاز و انجام خواهد شد.
بوش پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ، نزد رهبران "میسودیت" رفت و با همدیگر به نیایش پرداختند چون آنان با رئیس جمهور شدن بوش در آمریکا ، توانستند حاکمیت جهان را در اختیار بگیرند.
از زمانی که جرج بوش از "بیلی گراهام" به خاطر پذیرفتن ارزشهای ناب مسیحی در دهه هشتاد ، تشکر کرد ، "بیلی" و پسرش "فرانکلین" از روابط خوبی با بوش و دولت وی در کاخ سفید برخوردار شدند.
بوش این گرایش را مخفی نکرد و از فرانکلین ، فرزند استاد خود گراهام خواست که در مراسم انتصاب وی به سمت ریاست جمهوری ، دعا بخواند.
فرانکلین که دین اسلام را یک "دینی در منتهی الیه شر" می داند ، فورا پس از حوادث 11 سپتامبر گفت "کسانی که این ساختمان ها را ویران کردند ، پیروان لوتر یا اصولگرایان اصلاح طلب نیستند بلکه آنان مسلمان هستند".
دو سازمان تبلیغی مسیحی اعلام کردند که در حال آماده کردن گروه هایی برای ورود به عراق و گسترش مسیحیت میان مردم این کشور پس از جنگ فعلی هستند.
" فرانکلین گراهام ساماریتانس پرز " در اظهاراتی که در پایگاه های اینترنتی خبری " بلیو نت " و" نیو هاوس " منتشر شد، گفت : اعضای این سازمان ها در عراق به عنوان مبلغین مذهبی فعالیت می کنند.
وی با تکرار اتهامات وارده به مسلمانان در گذشته ، گفت : " قران خشونت را می آموزد نه صلح را و اسلام دینی پلید است."
تنها گراهام نبود که این اتهامات را به مسلمانان وارد کرد و شخص دیگری به نام " جری فالویل " نیز حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم را (نعوذ بالله) یک تروریست خواند.
یکی دیگر از این افراد " پت رابینسون " است که مسلمانان را بدتر از هیتلر دانست و" الیوت کوهن " و" کنت ادلمن " و ... نیز چنین سخنانی علیه مسلمانان گفته اند.
این مساله نشان می دهد که وقتی بوش پس از حملات 11 سپتامبر اعلام کرد که وارد یک جنگ صلیبی بلندمدت خواهد شد بیهوده نگفته و خوب می دانست که چه می گوید و آن گونه که برخی ها می خواستند این گفته او را توجیه کنند ، اشتباه نکرده است بلکه وی بر این جنگ که زمینه ساز جنگ مقدسشان است اصرار داشته است وبا آن می خواست پوچی ادعای کسانی را که می گفتند بوش نمی داند چه می گوید ثابت کند.
وی چند روز پس از آن خطاب به سربازان کانادایی گفت " در این جنگ صلیبی مهم ، در کنار ما باشید".
" رابرت فیسک " در توضیح سخنان بوش گفت : به نظر می رسد که بوش رئیس جمهور آمریکا واقعاً معتقد است که یک جنگ صلیبی را فرماندهی می کند، وی چند روز پیش با وجود اینکه در این مورد به او هشدار داده شده بود این عبارت را تکرار کرد.
آنها حتی در نامگذاری سلاح هایشان نیز چنین انگیزه ای داشتند به طوری که وقتی بزرگترین بمب متعارف را که تاریخ به خود دیده است ، برای استفاده در عراق تولید کردند ، وزیر دفاع وقت آمریکا آن بمب را که 9450 کیلوگرم وزن داشت و انفجار آن با انفجار یک بمب هسته ای کوچک برابری می کرد ، "مادر بمب ها" نام نهاد.
این بمب در ایالت فلوریدا آزمایش شد و آنرا (مؤاب) نامیدند که این اسم به یاد آورنده یک عقیده مشترک صلیبی - یهودی است و این نام ، برگرفته از نام رشته کوه هایی در شرق اردن است که قوم بنی اسرائیل قبل از این که یوشع علیه السلام آن ها را به سرزمین مقدس ببرد ، با حضرت موسی علیه السلام در آنجا سکونت داشتند.
نامگذاری بزرگترین بمب ساخت آمریکاییها که تاریخ به خود دیده است ، نشان می دهد که انگیزه آن ها از چنین جنگی یک انگیزه افراطی عقیدتی بوده است.
این یکی دیگر از جوانب آمیزه عقیده افراطی صهیونیستی صلیبی است. اما جنبه سوم ، از بین بردن اصولگرایی اسلامی از لحاظ دینی در جهان اسلام است که " کاندولیزا رایس " مشاور امنیت ملی وقت جرج بوش رئیس جمهور آمریکا در گفتگو با روزنامه انگلیسی "فایننشال تایمز" در این باره گفته بود: "ایالات متحده می خواهد قدرتی باشد که خود را وقف برقراری دمکراسی و روند آزادی در جهان اسلام کند". وی افزود مبارزه برای آنچه که آنرا ارزشهای لیبرالیسم آمریکایی نامید ، نباید در مرزهای اسلام متوقف شود.
در این رابطه ، از "جان بولتون" به عنوان یکی دیگر از کسانی است که شدیداً خواهان حمله نظامی به ایران است ، نام برده شده است و " ریچاد پرل " رهبر گروه نومحافظه کاران یهودی آمریکا وی را مرد آرمگدون نامید تا بهانه های لازم را برای ساختن یک بحران از طریق تشکیل یک پرونده هسته ای برای سوریه علاوه بر پرونده های هسته ای کره شمالی و ایران ایجاد کند به طوری که با کسب بزرگترین دستاورد ممکن ، به تحقق هر چه بیشتر منافع آمریکا واسرائیل در مناطق خاور میانه ، خاور نزدیک وخاور دور کمک کند.
این اظهارات نشان می دهد که تخریب چهره اسلام یکی از اهداف عقیدتی این جنگ صلیبی است. انگیزه عقیدتی ، مهمترین انگیزه ای است که صلیبی ها را به شروع این گونه جنگ ها تشویق می کند و ما باید باور کنیم آنچه که در دلهای آنان نهفته است ، بسیار بیشتر از چیزی است که به زبان می آورند.
در تحقیق گسترده منتشر شده در مجله فرانسوی زبان " لو نوول ابزرواتور" درباره یک طایفه مسیحی که به سرعت در جهان رشد یافته است و جرج بوش رئیس جمهور آمریکا از طرفداران آن است ، خبری جالب آمده است که می گوید " جرج بوش رئیس جمهور آمریکا چند روز قبل از حمله به عراق با ژاک شیراک رئیس جمهور وقت فرانسه تماس گرفت تا وی را به تغییر موضعش تشویق کند. بوش در این تماس ، بهانه های زیادی درباره عادلانه بودن اشغال عراق یا حمله به آن ارائه کرد تا در نهایت این را بگوید که این جنگ تنها اجرای خواست خداست و چیزی کمتر یا غیر از آن نیست .
بوش در ادامه با وجود شگفت زدگی رئیس جمهور فرانسه از سخنانش و درک نکردن توجیهات وی ، گفت " گوش کن دوست رئیس جمهور من ، من وظیفه رهانیدن جهانیان از دست کشورهای سرکش و شرور را به عهده گرفته ام و اکنون با همه قدرت برای شروع جنگ " آرمگدون " تلاش می کنم تا "یأجوج" و "مأجوج" را نابود کنم.
به نظر می رسد گروه مذهبی که بوش جزو آن است ، از اعضای " جبهه " ای است که دارای خصوصیات دینی واحدی است که حدود هفتاد میلیون آمریکایی یعنی یک چهارم از مردم را در برمی گیرد. در تحقیق مذکور همچنین از ورود دهها مبلغ این گروه انجیلی به عراق و افغانستان و ... به همراه نیروهای ائتلاف و با در دست داشتن تورات اما با جلدی متفاوت ، سخن به میان آمده است.
بدین شکل بوش کمی بعد از عهده دار شدن ریاست جمهوری آمریکا ، برای سلطه بر عراق و اشغال این کشور نقشه می کشد و بر عکس بیل کلینتون رئیس جمهور قبلی با هرگونه راه کار مسالمت آمیزی مخالفت می کند که این امری طبیعی بود چرا که این جنگ اهدافی مذهبی و راهبردی داشت که آغاز آن با عراق بود و فردا سوریه وسپس ایران ، لیبی ، سودان و در نهایت به عربستان و مصر وهمینطور تا دیگر کشورهای اسلامی پیش خواهد رفت.
"جری فالویل " راست گرای آمریکایی صهیونیست شده ای که اخیرا مرده است بر حتمی بودن رویارویی جهانی تاکید می کند. تفکر یهودی و سپس صهیونیسم توانست این مسئله را در اذهان و دلهای تصمیم گیرندگان آمریکایی ریشه دار کند.
بر اساس این پیش بینی ها ، "امکان رویارویی بین ایران وآمریکا وجود دارد و این رویارویی ممکن است به یک جنگ مسلحانه تبدیل شود که در آن از سلاح های هسته ای استفاده می شود اما در این جنگ (اسرائیل) دور از صحنه درگیری نیست بلکه در عمق آن قرار دارد وایران از نظر تورات ، سرزمین پارس و مشرق زمین است که پادشاهان آن اسرائیل را محاصره خواهند کرد.
همچنین بر اساس این پیش بینی ها ، این آتش برافروخته شده تنها به ایران محدود نمی شود بلکه عراق نیز هم اکنون در خون غوطه ور است ، مساله ای که طرفداران عقیده " آرمگدون " را خوشحال می کند چرا که آنها معتقدند روح بابِل که مردم (اسرائیل) را برای پانصد سال خوار و ذلیل کرده بود ، در درون آن می شکند و شعله های آتش به لبنان ، سوریه و فلسطین زبانه می کشد و در این میان برای مصر نیز راه نجاتی نیست و سودان هم تکه تکه می شود و سومالی و مصر به کشورهای کوچکی که از نظر جغرافیایی از یکدیگر جدا هستند ، تبدیل می شوند و لبنان بر اساس گرایش های نژادی و مذهبی به پنج کشور کوچک تجزیه ، از تنوع نژادی در سوریه برای تجزیه آن سوء استفاده ، اردن به منطقه ای برای درگیری های فلسطینی ها تبدیل و همه این موارد در عقیده ای جهنمی شعله ور می شود که می خواهد وعده "از فرات تا نیل" را تحقق بخشد




نظرات شما ()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
عملیات "زمستان داغ" غزه... نقش آفرینی جریان تندروی «مذهبی ! »
[عناوین آرشیوشده]

فهرست
94951 :مجموع بازدیدها
10 :بازدید امروز
4 :بازدید دیروز
درباره خودم
پشت پرده بحرانهای خاورمیانه 2 - مقالات آموزشی ،سیاسی، اجتماعی
nehad parsa
فلسطین ،حزب الله ،سیاست ایران ، جامعه ایران ،سیاست امریکا ، جامعه امریکا ،سیاست اسرائیل ،جامعه رژیم صهیونیستی
لوگوی خودم
پشت پرده بحرانهای خاورمیانه 2 - مقالات آموزشی ،سیاسی، اجتماعی
جستجوی وبلاگ من
 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لینک دوستان
صهیون پژوه
آوای آشنا

فهرست موضوعی نوشته ها
رژیم صهیونیستی[19] . خاورمیانه[13] . سیاست امریکا[12] . سیاست جهان[4] . سیاست ایران .
بایگانی نوشته ها
آنچه گذشت ...
زمستان 1386
پاییز 1386
اشتراک